۶۰
پ.ک: آفرین
اومد دست منو باز کرد سریع رفتم تو بغل جونگکوک
کوک: نمیزارم ا/ت رو ازم بگیری
تفنگشو دراورد
پ.ک: انتخابش با ا/ت هست
از بغلش در اومدم دستشو گرفتم
ا/ت: جونگکوک
کوک: نمیزارم بری هر اتفاقی هم بیفته من بهت قول دادم میگم نمیزارم بری
دستمو گذاشتم رو صورتش
ا/ت: همه چی تموم میشه بهت قول میدم همیشه چیزی که ما فکر میکنیم و میخوایم اتفاق نمیفته
دستمو محکم گرفت
کوک: گفتم نمیزارم برییی حتی اگه بمیرم
دستمو از دستش جدا کردم
کوک: ا/ت
ا/ت: فقط بخاطر خودتت
یه تیر زد بالا
پ.ک: بسه دیگه وقتی میگم میزنم یعنی میزنم
اسلحه رو گرفت سمت جونگکوک
پ.ک: دیگه برام هیچی مهم نیستت
چشماشو بست
پ.ک: یک دو
سه رو نگفته بود رفتم تو بغل جونگکوک و تیر زد
کوک: ا/ت
صدای پلیسا اومد پدر جونگکوک فرار کرد
کوک: ا/ت ا/ت خوبی
ا/ت: جونگکوک
کوک: میگم خوبی؟
تیر خورده بود به کمرم
کوک
کوک: ا/ت
سومی: جونگکوک چیشده؟
کوک: شما اینجا چیکار میکنی؟
سوکو: نمیتونستم بشینم
سومی: ا/ت چرا کمرش داره خون میاد
یه تیکه از لباسم رو پاره کردم گذاشتم پشت کمر ا/ت
کوک: زنگ زدیم امبولانس یکم صبر کن
ا/ت: جونگکوک دستمو بگیر
دستشو گرفتم
کوک: جانم چرا اینکارو کردی؟
ا/ت: تو بخاطر من از پدرت گذشتی ولی من هیچکاری نکرده بودم
کوک: حرف نزن خون داره ازت میره
سومی: امبولانس اومد
اومدن ا/ت رو بردن
سوکو: چیشد؟
کوک: ا/ت پرید جلوی تیری که خواست به من بخوره
سومی: یعنی بابات واقعا میخواسته تورو بکشه
کوک: بابام دیوونه تراز اون چیزیه که فک میکنی
سوکو:اروم باش اینقدر گریه نکن ا/ت خوب میشه بیا بریم بیمارستان
کوک: خودم میام
سومی: نمیتونی رانندگی کنی با خودمون بیا
کوک: باشه
چهار ساعت بعد
سوکو: بیا یه چیزی بخور
کوک: نمیخوام
سومی: زنگ زدم مامانت
کوک: چهار ساعته گذشته چرا تموم نمیشه
سومی: اتاق عمله دیگه
کوک: سوکو نکنه اتفاق بدی برای ا/ت بیفته
سوکو: نه نترس اروم باش
کوک: گرفتنش؟
سومی: اره
پ.ک: جونگکوک چیشده چرا صورتت زخمیه
کوک: مامان مهم نیست
پ.ک: خب چیشده؟
کوک: ا/ت
☆: ا/ت چیشده؟
کوک: اتاق عمله
☆: اتاق عمل؟ برای چی؟
کوک: تیر خورده
☆: تیر خورده؟
کوک: اره من حوصله ندارم توضیح بدم میرم بیرون سوکو تو بهشون بگو چیشد
سوکو: باشه
چند دقیقه بعد
سوکو: جونگکوک جونگکوک بیا تموم شد
سریع رفتم
کوک: چیشده اقای دکتر
👨🏻⚕️: خوشبختانه به موقع رسید تیر رو از کمرش در اوردیم صبر میکنیم تا بهوش بیاد
کوک: کی بهوش میاد
👨🏻⚕️: کمتر از ۱ نمیشه
کوک: یک چیه؟
👨🏻⚕️: یک ساعت دیگه یک روز دیگه یک هفته دیگه یک ماه دیگه یک سال دیگه یک دهه دیگه یا یک قرن دیگه نمیدونیم
کوک: یعنی چی؟ یه قرن دیگه
سوکو: تو چرا بیشترین میگیری
#فیک
#سناریو
اومد دست منو باز کرد سریع رفتم تو بغل جونگکوک
کوک: نمیزارم ا/ت رو ازم بگیری
تفنگشو دراورد
پ.ک: انتخابش با ا/ت هست
از بغلش در اومدم دستشو گرفتم
ا/ت: جونگکوک
کوک: نمیزارم بری هر اتفاقی هم بیفته من بهت قول دادم میگم نمیزارم بری
دستمو گذاشتم رو صورتش
ا/ت: همه چی تموم میشه بهت قول میدم همیشه چیزی که ما فکر میکنیم و میخوایم اتفاق نمیفته
دستمو محکم گرفت
کوک: گفتم نمیزارم برییی حتی اگه بمیرم
دستمو از دستش جدا کردم
کوک: ا/ت
ا/ت: فقط بخاطر خودتت
یه تیر زد بالا
پ.ک: بسه دیگه وقتی میگم میزنم یعنی میزنم
اسلحه رو گرفت سمت جونگکوک
پ.ک: دیگه برام هیچی مهم نیستت
چشماشو بست
پ.ک: یک دو
سه رو نگفته بود رفتم تو بغل جونگکوک و تیر زد
کوک: ا/ت
صدای پلیسا اومد پدر جونگکوک فرار کرد
کوک: ا/ت ا/ت خوبی
ا/ت: جونگکوک
کوک: میگم خوبی؟
تیر خورده بود به کمرم
کوک
کوک: ا/ت
سومی: جونگکوک چیشده؟
کوک: شما اینجا چیکار میکنی؟
سوکو: نمیتونستم بشینم
سومی: ا/ت چرا کمرش داره خون میاد
یه تیکه از لباسم رو پاره کردم گذاشتم پشت کمر ا/ت
کوک: زنگ زدیم امبولانس یکم صبر کن
ا/ت: جونگکوک دستمو بگیر
دستشو گرفتم
کوک: جانم چرا اینکارو کردی؟
ا/ت: تو بخاطر من از پدرت گذشتی ولی من هیچکاری نکرده بودم
کوک: حرف نزن خون داره ازت میره
سومی: امبولانس اومد
اومدن ا/ت رو بردن
سوکو: چیشد؟
کوک: ا/ت پرید جلوی تیری که خواست به من بخوره
سومی: یعنی بابات واقعا میخواسته تورو بکشه
کوک: بابام دیوونه تراز اون چیزیه که فک میکنی
سوکو:اروم باش اینقدر گریه نکن ا/ت خوب میشه بیا بریم بیمارستان
کوک: خودم میام
سومی: نمیتونی رانندگی کنی با خودمون بیا
کوک: باشه
چهار ساعت بعد
سوکو: بیا یه چیزی بخور
کوک: نمیخوام
سومی: زنگ زدم مامانت
کوک: چهار ساعته گذشته چرا تموم نمیشه
سومی: اتاق عمله دیگه
کوک: سوکو نکنه اتفاق بدی برای ا/ت بیفته
سوکو: نه نترس اروم باش
کوک: گرفتنش؟
سومی: اره
پ.ک: جونگکوک چیشده چرا صورتت زخمیه
کوک: مامان مهم نیست
پ.ک: خب چیشده؟
کوک: ا/ت
☆: ا/ت چیشده؟
کوک: اتاق عمله
☆: اتاق عمل؟ برای چی؟
کوک: تیر خورده
☆: تیر خورده؟
کوک: اره من حوصله ندارم توضیح بدم میرم بیرون سوکو تو بهشون بگو چیشد
سوکو: باشه
چند دقیقه بعد
سوکو: جونگکوک جونگکوک بیا تموم شد
سریع رفتم
کوک: چیشده اقای دکتر
👨🏻⚕️: خوشبختانه به موقع رسید تیر رو از کمرش در اوردیم صبر میکنیم تا بهوش بیاد
کوک: کی بهوش میاد
👨🏻⚕️: کمتر از ۱ نمیشه
کوک: یک چیه؟
👨🏻⚕️: یک ساعت دیگه یک روز دیگه یک هفته دیگه یک ماه دیگه یک سال دیگه یک دهه دیگه یا یک قرن دیگه نمیدونیم
کوک: یعنی چی؟ یه قرن دیگه
سوکو: تو چرا بیشترین میگیری
#فیک
#سناریو
- ۴۶.۱k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط